اينجا همه چيز درهمه

ساخت وبلاگ
 

بچه ها یک وبلاگ عاشقانه درست کردم که نیازمند نویسنده  هستم ولی با محدودیت مدیریت وبلاگ مثل

امکان دسترسی و ویرایش مطالب دیگر نویسندگان و نظرات بلاگ

امکان انتخاب قالب جدید یا ویرایش قالب وبلاگ
مدیریت وبلاگ (دسترسی به همه بخشها و تعریف کاربران جدید و ویرایش آنها)

http://kingsites.blogfa.com/

اینم آدرسش اگه موافقین به همین آدرس بالا خبر بدید

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 333 تاريخ : پنجشنبه 31 مرداد 1392 ساعت: 22:53

یه پسر بود که زندگی ساده و معمولی داشت ،  اصلا نمی دونست عشق چیه ، عاشق به کی می گن ،تا حالا هم هیچکس رو بیشتر از خودش دوست نداشته بود و هرکی رو هم که میدید داره به خاطر عشقش گریه میکنه بهش میخندید !

هرکی که می ومد بهش می گفت من یکی رو دوست دارم ، بهش می گفت دوست داشتن و عاشقی مال تو کتاب ها و فیلم هاست . . .

 

روز ها گذشت و گذشت تا اینکه یه شب سرد زمستونی ، توی یه خیابون خلوت و تاریک داشت واسه خودش راه میرفت که یه دختری اومد و از کنارش رد شد !
پسر قصه ما وقتی که دختره رو دید دلش ریخت و حالش یه جوری شد ، انگار که این دختره رو یه عمر میشناخته . . .


بقیه در ادامه مطلب

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 322 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27


پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم !

دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟

پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟

دختر : وااااای . . . از دست تو !

پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟

دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم !

پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟

دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟

پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا !

دختر : واقعا که !

پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟

دختر : لوووس !


بقیه در ادامه مطلب

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 362 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

این داستان واقعی می باشد که در حقیقت بیشتر بر گرفته از زندگی شخصی فردی با نام علی است . داستان را با زبان شخصیت اصلی داستان بیان می کنم .

 

من علی هستم ، ۲۴ ساله ، ساکن تهران . از آن پسرهایی که به دلیل غرور زیاد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نمیزد . در سال ۱۳۷۵ ، وقتی در دوره ی راهنمایی بودم با پسری آشنا شدم . اسم آن پسر آرش بود . لحظه به لحظه دوستی ما بیشتر و عمیق تر می شد تا جایی که همه ما را به عنوان ۲ برادر می دانستند . همیشه با هم بودیم و هر کاری را با هم انجام می دادیم . این دوستی ما تا زمانی ادامه داشت که آن اتفاق لعنتی به وقوع پیوست



بقیه در ادامه در مطلب

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 313 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27


دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه تاکسی شدن و آروم کنار هم نشستن . . .

 

دختر میخواست چیزی رو به پسر بگه ولی روش نمیشد !
پسر هم کاغذی رو آماده کرده بود که چیزی رو که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود ؛ پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد ، دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه . . .

 

دختر قبل از این که نامه ی پسرو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده ، دیگه عشقش رو نسبت به اون از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه . . .

پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود با ناراحتی از ماشین پیاده شد که در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مرد . . . :(

دختر که با تمام وجود در حال گریه بود یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود ، وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : “ اگه یه روز ترکم کنی میمیرم . . . ”

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 269 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

ای بابا عجب روزگاریه. رفتم تو گوگل سرچ کردم خوشگلترین پسر دنیا اونوقت توکل صفحه عکسه دخترای نازه.
خواین ینی چی؟؟؟
پسرااای عزیزخووودتون بفهمین دیه!!!
بدنگا نکنین نمیترسم
بابا ایناااا میخوان منو بزنن :(


یارو از تو کلاهش ۱ دقیقه ای خرگوش در میاره
من ۲ ساله نمیتونم یه الاغ رو از تو دلم بیرون بیارم :|


اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 309 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

امروز دو تا گودزیلا دیدم میخواستن با هم دعوا کنن یکیشون گفت الآن با ناخون هام حسابتو میرسم اینجوری عادلانه تره مهم اینجاس که جفتشون هم پسر بودن
.
.
.
.
.

زمان ما واسه دعوا سنگی چاقویی پنجه بکسی چیزی پیدا میکردیم همدیگرو تا سر حد گریه میزدیم ده دقیقه بعد هم دوست میشدیم



ماه رمضون امسالم تموم شد
ولی من هنوز با 22 سال سن نمی دونم کدوم زولبیاست کدوم بامیه!!!
به هر دوتاشم میگم زولبیا! خخخخخخخخخخ


ایرانسل ساعت 9 بهم اسمس داد بابام میگه بیا باز دوس دخترش اس داد مادرمم گف بتوچه بابامم خیلی ریلکس گوشیم رو برداشت رو دیوار اعلامیه کرد الان دلم میخواد زنگ بزنم اپراتور ایرانسل با بیل از پشت گوشی بزنم تو مغزش که رعایت نمیکنه ما بی اعصابیم.



اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 258 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

شنیدم دارن یه قانون جدید میذارن که فوتبال از دقیقه دو شروع بشه که

آبروی تیم های زود گل خور نره!!!!!!


میگن قراره فیفا 14 رو اینقدر واقعی بسازن که بشه شب مسابقه به بازیکن حریف زنگ بزنی :|



اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 414 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

فقط یک اسقلالی می تواند به مقدسات کشورش توهین کند


اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 274 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27

اينجا همه چيز درهمه...
ما را در سایت اينجا همه چيز درهمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هادی عبدالهی abdollahi1373 بازدید : 304 تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 ساعت: 19:27